Cinema Star (October 1976)

Record Details:

Something wrong or inaccurate about this page? Let us Know!

Thanks for helping us continually improve the quality of the Lantern search engine for all of our users! We have millions of scanned pages, so user reports are incredibly helpful for us to identify places where we can improve and update the metadata.

Please describe the issue below, and click "Submit" to send your comments to our team! If you'd prefer, you can also send us an email to mhdl@commarts.wisc.edu with your comments.




We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.

Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.

عمعح‌سحجت پر امه آمشب فقط در سینما: دباموند مصیبت وارده راصممانه تسلیت گفته و آرزومندم مرا این بر ستار «کمر باريث» در فیلمی جالب و تماشاثی همه را مجذوب خواهد کرد ایشی می‌سجیم که گفتیم » ضعف شعری متن را لاپوشانی م ی کند, اجر او بازی: راوی نمایش ۰ نقال است . که عنصر لاینفکی ازنمایش هم‌هست . هموست که مکا ن» زمان ؛ احساسات وعاطفه‌هاومنشهارا باز میگوید و وقایع را شرح میدهد.ودر کل‌آنچه راکه درصحنه میگذرد رهبری می‌کند: زمانی خاموش . زمانی در جمع و زمانی گویای اخوالست ۰ « پرویز صیاد 4 باهوشمندی به حضور نقال که میتوانست صرفا راوی باش شخصیتی دیگر میدهد: يك و اقعه‌نگار همدل و غمخوار . به بایان نمایش نگاه کنیم جائیکه یزدی شهیسد د.. هماصحنه راترلك م ی کنند. ننها تقال میماند . ِ بالای سر شهید می: و وی شا گرد چایچی ۰ برایش چائی می‌آورد آنر) رد می کند. این نشانه‌ی‌همدلی و یگانگی‌ست. نقال نماینده‌ی آدم‌های این زمانه‌است و در یکی دوجاء صیاد باظرافت ۰ حال راساب گذشته پیوند میدهد: هنگام یکه یکی از بازیگران ۰ چوبدستی نقال امیگیردوبه‌او رخصت میگ‌ویدومی‌بينيم که چه ساده و گوبا . گذشته درحال جاری میشود . کار « صیاد» تصوی رکردن توصیفهای ) متن است . توصیف هائی که بخودی خود گویاست . وقتی نقال سخن میگوید صیاد دو وضعیت صحنه‌ای را برقرار می‌کند: یاآدمها را ثابت نگهمیدارد . یاهمچنان که نقال بگنتگوست » آدمها هم به. حسرکت دارند . درین دو وضعیت ؛ نقال حکم‌رابط را پیدا می‌کند که صحنه هارا بهم‌ارتباط میدهد. آنجا که جرفها و رفتارهاء سرنوشت سازند » نقال از گفتگو باز می‌ایستد. وهمه چیز در صحنهب رگ ارمیشود.صیادمیدانگاهی رابه‌نشانه‌ی مکان وقوع ماجرا می‌آورد: میخانهه مسجد و ...این‌چن دگانگی‌مکانرا» تقال مشخص میدارد . « صیاد! » این‌ساده‌گی را درباره‌زمان هم‌اعمال می‌کند و با.سه نور» روزوغروب ,شب رامیسازد .میزانس‌ها تماما درخدمت سادگی ست که حرف‌نمایش راصریح‌با زگو میکنتز می‌بينيم که هر وقت موقعیت حادی | پیش میاید قمی بی. فاطله» به گوشه‌ای‌میب خزد تا به‌نماز به‌ایستد . منتها این‌سادگی میزانسن از زیبائی و ظرافت بری یست .. صیاداین آدمها را چگونه می‌بیند ؟ به‌این جح صحنه نگاه کنیم : یزدی مع رکه می‌گیسرد: زاس ۰ بشترت «وونیلیو رل پرته لوچانوپالوتزی, جک یاللانی بش / ز/خشنین فیلم 7] صفحه 44 شماره ۱۵۸ ستاره سینما هنر مندان‌عزیز خالم آو گوش و آقای بهروز دوقی در الدوه بز رگ وارده سهیم و شريك بدانید . علی ‏ مرتصوی به گفتن قصه‌ای میپردازد که اشاره جسسی دارد . در آغاز » بچزشمالی پشت به‌اودار ند: اما اندله‌اندلك پای معر که‌اش می‌نشینند. وبا کیف بهقصاش گوش میدهند . لسن نمایش » هو کننده‌ی این آدمهاست , کاطنز صیاد این «هو» کردن را برپامیکند. این خصات‌اوست که هر صحنه‌ای را گرم نگهدارد . می‌بينيم که صیاد. ؛ هر گاه احساس کرده » تماشا گر ازنمایش جدامیس شود, با طنز رابعله را دوباره برقراریت سازد . این طنز در مورد قمی‌خیلسی‌خوب جا می‌افند . اما شخصیت یزدی را دچار دوگانگی می‌کند ۰ در, اوج دردشضدی یزدی» که احساس و عاطفه بر صحنهحاکم است. ناگهان لجن ورفتاز اوتغییرمی‌بابد و بذله گوئی و لوده‌گي‌اش اگر چه‌ازبر غیض ب اما پهر حال » روح دردطلب‌صحنه رم مکی د. اين‌طنز» بجز دربارمی بزدکمرری به‌آنچه که نمایش قصد گفتن دارد كمك شایانی م یکند. طنزی . کهاگر میخنداند: چیزی مثل رقت »حقارت و فلاکت راباجود بهمراه می‌آورد . در فالگوش با يك‌بازی مع رکه طرفیم: نوذرآزادی‌بزدی .. بخاطر احساسی که مایه می‌گذارد و تنها به بیسان کلما تاکتفا. نم ی کند . جس و حال‌میگیرد و درپاره‌ای از صحنه‌ها » چنان اثر گذار رفتار می‌کند .که همه‌ی درماندگی,دلتنگی؛ خون بجوشی و عاصیگری آدمی به تسنگ آمده ‏ مثل مشت. 4 در .صورت می‌نشیند » بازی « آنزادي » ۰ حرف نمایش را ۳ توانافی برقر ارمیدارد. آزادی بی‌چون‌وچرا برصحنه خیمه میزند. . «محمد گودرزی» که قطبی ازنمایش است. . نفسش کم‌هی‌آورد. و چونذمتن » شعر است و بیان و لحن»میتواند و باید ظرافت آن را رعایت کنسبد گودرزی از انجامش ناتوان میماند . مهدی صفاری «قمی»همان) رفتاری رادارد کامیباید, به راه رفتن‌اوتوجه کنیم . دیگران‌درحد و حدودی پایپای‌هم گام برمیدارند . مهم نقال حرفه‌ای نمایش را هم که راحت‌ومتکی بانف کار میکند_نمی‌توان نادیده گرفت؛ نکنه 7 8 ساخستمان تثاتر کوچك » به‌معماری اصیل ابر انی توجه نشان‌میدهد. آج رکاریها ,طاق‌وار‌ها و حتی موسیقسی اصبلی که در سالن انتظار بگوش می‌آید: تکیه ترست میزند. کاشکی روی بلیسط ردیف وشماره‌صندلیهارابه لاتین نمی‌نوشتند . ر مثلا ردیف) » شماره ‏ وقتی هماچیزسالن» حکایت از حرمت‌به‌سنت‌دارد» این لانین‌نوسی چگونه صیغه‌ای‌ست 3 بیجا که نمی گوئیم؟