We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.
Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.
جنجالساز ؛ ۵ جادانگیز» لطیف داماد پیر زئنم هر گو نهشباهت احتمالیمیان آ دمهایاین پاورقی و چهر ههایسینماءجذبه تخلیلیدادد برد ی ؛
مر چشمی , نگام سره ن عبد.وحت و بر ای دك لجولم, بر ی از چشمان پیرث ور ۱ ۱
رس نمی کرد ار همان روز ا حدودا بك ۰ یس خات و ود جدرنردیی ۳ ۱ حانم» او "را تنب م یگذاشتد. وا خانوادگی ۰ رودی دومریه حام رور ظردائت ودستورانی صادر میکرد ۳ در صدن کارهای دفن جو ادكبود ۳ حتمی که در چندین نطه برایش تدارلا عیدید . من اکثر اوقات دراناقگونهی حباط خلوت میکردم و ۷ قفرلی ۱۳۶ سوء استفاده از افکار عقب مان.ده پسشانیاش را توسید . کوچکترن عکسب نت پدهه» ۰ نک "۳2 فر ومیرقم. مر وری از لحظات : ظری دیکن نداد ۰ العلی نتان نداد و تاهمان چنمتن ۰۰" در عرض آن با هنت 7 هر
سته. اب » یاعد 21 شهرت ؛ شهوتو روت شنار بیفر وش به نحلهای خمس مماننهبود 0 ی _ت عتی بهاتاقیمی 0 واقمی آانت. انانیت » عرات , هبه مسابت اد ف ودگام , بز ود و عد ازدلداربهانی کاذب : به تحسسم رم ۳ معنویت ازآنانبری . من دستپروردهی مبکردیم ۰ اتومبیل ها آماده بودند . آق. مینشست و آز نییالی رام وجادوئم کی کره قوش پبر و حادرمه ۱ خایم را تررامرفت كمك سکرد. هنریبدهی سجن و اینکه درآیندمی ِِ ردم» در ی پدر رو درل ۱ تاو سای کین حذان. ,کنار من راد میرفت و ازتری فرديك » با کمك او چوت کوفر 3
جرات حرقردن نداشت قبافایب برتارک سیتما] خواهمدرختید. عنریتای آنچنان درهم وبفشآلود مینمودکهردبیختازه دذل ۰ از عشق سخن میگفت و از عت هی کر میکردند مر حوافت طزیهله ازیاکی سخن مسگنت و از حرمت ! کلمانی
۰ ۰ ت« ن مر آهورد ۲ 4ق اردات بن نیزیاعتق ممنوع آنرا پنت سر من وارد آنده و عحجکس چون م. . بان میآورد ۲ +فراردادی بود و 5۲ ذاشتم و حر نخواستم که باریدی؟ ار تهسنم که مثل يك حبط صوت .از روی ۴ ز یدب 1 سیم تجر به کلم خودم ارت ساروها و توحههادر دیدهاست,ساربوهانی 1 ۹ و غعای رلیاو مرتها وی میس مس 114 2 ودحانهی عمر سپردم ؛ تاانطور که عأیم پنشینم و خود جلادخویشت باشم کشیده میت در" تنل افو که جز اراله سکس و سوتاستقاده ازست
کوته فکرانی چون من : هبج جی فانل
۲ ستوال نود ! سئوالی که در احتیمیشدجس ۲ ۳۹۰ دامه ٩ ارزشی نداتهاند. شکنندهاش » بدریا بریزد . اتمای ۶ کرد . «سجاره دختر لد ندیخت , حالاچه 2 کی : رودخاهی من , يك مرداب متعفن بود و ۳ ن هگفتههایش را مبپذيرفتم و نهجواد بعد از جو روز هدر ار ماد پ ٍ که د ۳ پا ِ مرو 2 ی 5 نبودن هوا برای بروار .ناخیر دائتصسم دلم برای هبهتان سوخت,هییکس دد بو میدادم . میبایست بلهرروز لب ز » زلی پیرو زشت , با کم
دا ۳ نمبدانت در ی ۳ در آشدوجه اسد ندم. مینانت هردستاوبری راترای بر آمد و گوشت هایی آویزان » تر در فرود اه هران برمین نشتمم . فا زر
۳ 9 کرک ی بیشببسی همه کارها خدهبود.ماشسیمحصوس خواهد گاشت ی تعکر مرگ آاشنحی آبده گرامی بدارم تا بر ای روزی فادا ۱۳ ی چت ن ۰ ده و کو 3 افتادءاش رابا د 3 .. جازه را به گمرلد و از آتجانهیرخت خونمودم. مت ی موجودی سوم آن استفاده کنم. ش حسرت بمن دوختهاست» آینه| ان زیت فانونی حسمل میکرد و تحویل گورستان .که در نطن من ربشه عنگرفت و مایت ۲ چد رور اول , فتط دستهاز سر چهار چوب هام به رندان نشتهو ۵
باساجت ۰ ميخراهدزندکيم را ببس مداد ال موچوة حرام را نهر عوانی کاشده میبو سید و رورهای بعد» ایناجازمرابه بر ای نتبیت خوم بدنیا میآوردیش نها حودش داد که گونهام را نوند و منز دارد » مرا بهاعتر اف میککا ند اسن جسع ده ودند مرچه جتم سجورد تتر ای نگردم. ابلیی مج که هماکیون مرا با تسام سا دنود. خانم رنگپریده ؛ نحبفودر که با دنا آمدنش درست. فخاطر دارم ؛ نومین ( وچود زیرنظردارد ؛ تنهامتطتیاست هالهبی از تورهای سا ممحصور بود . دیگران کم ود " یبد وخ و اذنرمن ._ بود که بموطن آمدهبوديم. عم 0 کههم ما کیه میکند و هم جان مسی تکیه اش را به هرییشهی جذاب داده و مجالس ختم رفتيم و عروب آفناب»
غمگین ودلمرده بحانه تر تیم خانم
مد . نیرویی کهدراین عفریتهوجود در سالن فرودگاه افراد مشماری
۱
می
ستاند . پاچهرهی سهیمدیاش مرا چشمان فنگش , بیفروغ مینعود. وقستی وادار کرد که پجناپاتم ممترف شومو او را وسیدم , حتي کوچکترین نگاهی (ابسکسالها کذشتهام راپقراموشی مپرده نس نکرد . آقا : در آغوش خانوسب ودم. قالیش کنم . مناكستارءهستم گربه افتاد و منل اینکه سالها بفصش را نك ستارهی کور ویتور در عالسم البار کرده باشد ۰ بتکم تبه سربار کرد و یختریهترهفتم سر زمينم . موارل. دنگر هیچکس جلودارش نبود. سال
لس درست عاپی. کهازمنموجرداست جز اراف» بك عز اخانه شده بود. همه میگربت
سا و ردالت ع » چیزی بارمضشان عتل جهد شون می کردید. فقط بك نشف درمخیلهیمن + فقطمردخواری ود که نگاهش را بدور دسها سکنس:و
عش بته و درواقیت وجودیم ۰ عسل بااطر اف توجهی نداشت دات و میضوت هابشتهم حر؟ تسکر ۰ 2
ِِ بسن آموختهاندكهيكك زن منبع تجسمان ذهنی اش سیر مبکرد و خدا لاسی سیاه و بدون داماد. از نظر آدمهای و چنمانش بیفروغ نبود. باوهامات است !الهاماتی شهوانی ولنت میداند در چه فکری غوطه میخورد.وآن آروز داماد مرده بود و عروس بجای آرایش نداشت »
ح آنهایی کر اهترمند!ا ساختهانده ثخص خالم بود , حتی هنگامی که آقا بای سیدیخت .لاس عزا بهتن داشت! عبداد . حس کردم مزا مودهر خر بویی از هنی. تبرده وچز بهآغوششرفت » سرش را دنه گرفت و ولی از نظر من ۰ چبزی دیگر بود.
صتحه ۲۸ شماره ۱۱ ستاره سینما