Cinema Star (Nov 1976)

Record Details:

Something wrong or inaccurate about this page? Let us Know!

Thanks for helping us continually improve the quality of the Lantern search engine for all of our users! We have millions of scanned pages, so user reports are incredibly helpful for us to identify places where we can improve and update the metadata.

Please describe the issue below, and click "Submit" to send your comments to our team! If you'd prefer, you can also send us an email to mhdl@commarts.wisc.edu with your comments.




We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.

Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.

0 ۱ ۳ ا فخر الساع» بر میآید : کلاه‌خود پمرخازده می‌گز اردو به هیات اودر مفابل کلت‌خانه می‌خنددکوک کردن نمامی ساعتهای ۳ و درشت فصر رای کلافه کردت شازند و [ تشدید دردعصی‌او سخره کرد ساز شت‌های جد بزرگوار غازده و بی‌دست وبا شمردن اوهنگام‌بعاشقه و دود براهانداختن حاصله از روش کردن شععهای لاله‌ها... طی رجعت‌های پیابی فیلم ؛ تعائاگر نا اجداد والانیار (۱)شازده لیر آشامی‌شوده 4 درزنارگی و فتل تس باهم دیمان حود پبوسته در رقابت و کلمکنند سس ویدر بزرلد» که مادرش را خودش‌م ی کشد ۰ وبا گذانتن متکا روی‌دهان یکتفر از بخت بر کته به بدترین شکل فض‌روحش می‌کند ,و برروی دش سیگارمی کشد به مسلسل بت رعیت‌های خورشی؛ و میرخصی که‌بفرمان پدربزركك ۰ گرددپسر بچه‌یی رامی‌برد,چون تابحال هر گز اردهان بدربر رگ شنیده‌اتکه انن فصلها در تائید حرف فیلساز ت‌ تحولی در جای خودنشته‌اند ؛ وروانشناسی (قسمت دست و یکم) کاعلی از دسهاری که انن‌تبار ناههه‌ی تمابلات سادنساث و آز اردهی‌اثان ندست می‌دهد احوال نازده احتجاب آدم اول فیلپ ربثه‌درحاندان‌مبار کش ! دار شبه بیماری سل کهوقتی ریثه کر ] «جك کراب» طی زندگی بایکرت هرزه وبك مردشادستیدبوست ۰ نی بهز ند گی پرریب و ریای‌همتر ادانش می‌برد وسگاهی سرخبوستان براو مسلم می‌شود 7] «بهمن فرمان آراه افیلم «شازده ۳ اسلها نم 7 3 در یلم خهای ر ان نوی احتجاب» خود گرارتی دارد در او از پای بست‌وی ان‌می‌سازد . شازده (خسرو) مقر 0 او 0 رو وال ۳ ر 2 اس ار آلی بر یه چ 3 تکي از آخرتن بازماندگاد يك سل متنمیو از بچگی چشم برندگان را در می‌آورد و فصر عا زد 2 ت ات ور دِ" ۱ 5 ۰ 1 بل ب‌ ِ دادن ِ وعحتصر , که هور درماندد و نع کین ادباد٩‏ بسر بابان را ازدنش در می‌آورد کش که چبرء عا ‌ نو ون ۷ ات ۰ چیزی لمی‌عاند زیر اب‌حته راز می‌ورزد ؛ زنان لخت جرمسرا « اس سواری ۹ ِ فیلم در زیر صدای یکتواخت جبرجیر ؟یا وفو کهای‌تبآغارمی‌نود, صدایی که یکربز در گوش سگینی می‌کند . و ازهمان اتدا در خنمت تباهی و سیاهی روح آنم اول قیلم (غازده احتجاب ) درمی‌ابه . وسد یافامت ار سی افتادمی تازنه رو بر ومی‌تویم که دردل‌ظلمات از دردی بهان. رنج‌می‌برد. و وفتی فیلسار دربچه‌ی دهن وی رانقاثل تماتا گر ميگشاید طی رجعت هایی ان بر راکه ثدر سرههای میاه و تلخ‌ریخته شده ۰ بازم ی گوید . این سرفدها , در وافع سجه‌های دلجراشی است که از سیه‌ی يك سل تب که چهره‌های ریز و درخشان در فاپ دیو ار هب شدم رون می‌آند. شازده یانه ی‌آورد که چگونه دراولین برخوردها ٩‏ همرش «فحرالتاعه ۰ در رابر وی خوار و خفیف‌می‌شود. وهسین ؛ عاعل اصلی آز ار روحیزن تا حد م رگ می‌خود. فرمانآرا» طی این فصل ؛ بخویی در بسی بیرودزدن این خریزه از دات‌آدمش گر ده » و ترست خاندان خودرا بحد اعلاع تحصیل کرده و بااین سطح وقباس ذهنی, در زمان حال بز نمی نو اند از آن غراسز آز اردهی که در وجودش به ودیعه گذاحته شده : رید , وچه موجودی دم دست‌تر از همر يك آدم می‌تواند وسبل‌ی اصال نظر های غریزی اوناشد ٩‏ سرباز این استکه‌ازده باتوسل به حر به‌های حشونت‌بار و عدرن بعی شکنچه‌ی روجی 1 آژ ار روالی» ثات ی کند که چیزی از اجدادش کم ندارد ٩‏ لمر یز شدن‌حوصله‌ی نازده از اعسال محرالسات علی بك فصل یان‌شده ود : صحنه‌یی که هنگام ریختن شراب در بیاله , آتقدر تامل م يکند ۰ که از یبال لبرسز می‌شود. واژاین زمات ۰ بیماری روحی خارده محل رویداد مي‌باید . او رای اجرای نش مسی بر فتل ی تدریجی همرش . کلعت‌خانهر ۱ وسیله فر ار می‌دهد: شبه درصفحه ۳۵ فصل شتئوی چك درود وسط رن فاحته که بعدار ععری علعم عح ت,ر اباو عمی‌چثاید . فصل_شفابافس‌های‌ساخنگی مشتر بان عرد کلاهس دار که جك حکم شاگرد او را دارد. فصلیهای مر بویط به حر کات زنانای باث مرد سرخبوست که همه کارهارا و ارونه انجام می‌دهد. . یعنی اول خودرا در درب می‌خوید و بعدبدنش را خاكك آلود می‌کند: و باهنگام اس‌سواری خلاق جهت میشید . باجایی کهجك به عرد سرخیوست می‌گوید. : من يك‌اسب وچهار زن‌دارم . واو پاسخ‌می‌دهد. : من نکزن و چهار اسب‌دارم! وبالاخره‌فصل شیریسکاریهای جکی در کافه ناهفت‌تبرهای تازه‌بدست گر فنهاش. باران در (رانن) همبثه‌سارد ظاهر! این کلام فیلمهای موزیک‌ال امریکانی عتدافی است بر اینکه خنده در سای امر نکاهسته می‌بارد جه در فلیهای «جائو آل و کان» باآن «یك‌نيك» باشکوه وداستان‌در از «دلعا که‌آثر ابانام «واگت را رنك و 3 می‌شناسیم,و چهدر فبلمهای دبگرسینماگران اعریکا که بك ونولد به‌آثار کسك رو آوردند فسلم دلبحجان خوشبختی از عجیب‌تر ین و بكث پیرمرد رند و چابك ۶ ماروس» در می‌ماند . ولی او باعل 53 مردم قانون محلی‌بیگانه‌است ۰ دا هردو را به خوهری انتخاب می کند ‏ انن‌عملش بك‌علل آب سردروی سرا مثلت عتهی دیایر خوردار می‌ریزد . حالا الن به بایکدیگر زد بادوشوهر ۱ زن (جین‌سیبر گ) در مثلتعشقی‌خونبختی نوجود آوا دام يك‌تشق غربب گر فتار می‌آیدو درانخاب حرف زنرامی‌رباند که این 1 بكمرد جوان و آوازه خوان «کلینت ده و۱ بود» راجع به بلث 0 قر مان آراءدا«ازده‌احتسا اپ » نانور السنی ار ی الم ابر ای ر ایدیدآورد شماره -. ساره ستما