We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.
Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.
نوشته :م. صفار
۱ مر انندا هد اه نک در چنیا هس کستم کت د روهار سر ومو ناهیم درس ما دوسال هبه چس کرده نود واو از ر ی ۲ و ومیو وال ر سیر ۶ وه وو وی نکرت . اما صدای ز نگستدنگوش بن دروغ نگو می خوب می و گرعا , فدم میردند وسخن ازعشق و گذشتهاش بربده بود وبرایخودش آفالیخده
۲ ار رسد . برخاست ودااکر اتذرر اگنود بت در #اربا حواهر بای او هم اه با گوچکی که دریغل داثب ابساده ود
شا بادیدن امبر لام کرد . امس لينخنده
و ساعتها در نگسس نود ؛ درس خوانده بودوبا کوششهایمهدسی رابختده بر گر ار کرد و چنبهای نکدیگر حیره میشدند» برای هر فرتاد يك جوان کاملا امروزی شده بود ابا هیچکدام ابنها دلیل نمیشدتا او تاطنه اش مرنب ار خودش میپرسد میاورد استی آیا ممکن بود که آن را از دست بدهد گنود و گنت آیا آن زنی را که در پوشش چادردبده حاطرات پالا وقشگ دوباره تکرار نوداً نزديك ظهر بود که مهندس فرخادو م ژیبا جوت .. حال نازی ودمینو بود ٩ شکوقههای درخت عشقپس ان نوالی نود که امبر نارها وبارها از گلرح هم از بیرون آمدند . مهسد #وچو لو جعلوره نك برزمردگی علولانی دوبارهشکفنهبود.. حود کرده نود . فرخاد چند باکت پراز عیوه در دستشبود یا داخل وت وی ععلر عشق بدست ادبهاری سیردهشده یبا که دیده بود امیر ناراحتونگران وگلرح نیز عقدا
پارچه خرنده سود
۳9
نامان. وبابا تستی بود... وامیر نسم علايم وپرطر اونعتورا است وبه هیچ عنوانی حرف نمیزند » سعی بهدس و گلرح هیر گفت در اطر اف خود حس میکرد . دوسال ود میکرد بهاوین مختلف اورا بحرفدر آورد پریدند واو را همین الاعه رفتن یرو حتیا که همه چیر وله فراموشی پردمندهود ولهاش را بحده بگثاید . امیر کامتوجه را غرق نوبه کر ایکاعت دیگر رمسگرد ا حالا دوداره حاکستر از رویآتش کنار شده ود زیا بدجوری پابیچ اوشده, گفت هسر زا که پا بچهاش مین نها نازی نود و نلالو باث عشنقی جاودان و بالد زیبا جون ۰ چرا بخودیسماجت درس میکرد خانه 1 ۷ زیا بود هنوز نمی انستبدرستی ك عشی رویا هیجان انگ هوبدا مکنی : واقعا چیزی لست سسمی آنها تکسا ۱ نوی پاش بابستد . درطول این دومال کا شه ود نبا بر سید گفت یو و امسر فاصله افناده ود .خبلر باز گشت روزهای آشائی برای که عاشق شدی یبا جود. ۰ چر؟ صیح سل ار دی چرها تعسیر کرده بود ... زیا بچهدار . امیریکدنیا خاطره بود ... باز گشت بهآن بازگو کردن, همین کلمه امیسر را کهمیای ابنجا ء ابچوری بده که من ٩ و3 : امیر بز رگن ئده بود وروحیه شب ی که امیر از سینما بیرون آمده بود و يكلحنله تکان داد و رنگش پرید با امروز اهار درست نکردم و فکارشان هم تغییر کرده بود یبا رو درتفاطع خیابان وزرات وعباسآبادبابدك خدید و گفت تا اس
کرد و گنت نورلت سیاهرنگ تصادف کرد و هد مهندس سا خب پس چرا ازدواح نیگن ادج ماع سوه ام
سب نازری جون ترویغل دالیاهس فرشاد اورا به بمارسنان #ف»یرد ۳ اهیر گت حت نندازم تچه کوچولو که پسانك دردهان هىانجا بود که بابه وبنیان بكعشقفر اموش خواهر جون ست بردار» انن اهیر برای اسکه سرخودش راگرم تاش گاهی بهاعیر کرد ولبای قرمز و ثشدنی ین يك پسربچهجنوبتهری, نن حرفهاچیه . متل ابنکه امروز دلتمیخواد کرده باشد ازی کوچولو ر) بغل کرده بش هنده گشوده خد . امبر اورا بفل یكفالباق د بیی يك آدمدر بدرو آواره مو اذیت کنی بود وبا او بازی میکرد . بی از ابنکه گرفت وصورنش را وس با نگام وبك برستار خوب ومهر بان یبا وفد؟ با نلد شد وییثانی اهس ۳« ظهر اهار حامری خوردند :۰ همگی #مر ,کرد وگفت هاده شد وار هىانجا ود کهسر نوشت اه گت بالن. پذیر از و رهم جسع شدند وتاحرف چیه ٩ مثا بنکه باراجم عوض شد ومهندس فرخاد که دیگر از نعت ۹ تشه ام ح< ین ۴ آن ۱ 1 اهر طفره رقت وجواب دا بجهدار غدن مجح هم مانده نوت ام هگ درهم حمع. ودند گر ح که نه بفررتدی قول کرد ورو شکو جر اف میدانست ِ ۱ 5 ً ٩ ۹ جوان بود و سوالد کی لو آغاز شفد.. . با آنروزهاه گوا مب ست 1 فس ۴
صفحه ۳۵ شباره ۱۹۴۳ مس سنا با