We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.
Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.
روز ار سر بیخیالی حلوی سیصا اد بوسیتی ایستاد» مودم و داشتم از زور تگی شب فیل میکاری دود میکردم و فزافیا فشرده ترا فکر موی دم نستام چه مدتی در این حال پر انار ظریف و شکننده يك زن مرا بخود آورد آقا, لطفا ساعت چنده بر کشتم و نگاء کردم نی بود دود ۸ ال با موهای بلوند و چشمان ای و لانی که انگار هنوژ طعم نوسهانی شب فقل رویش باقی ماندهاست . در حصالیکه ۲ یاعتم نگاه میکردم کفتم -ساعت يكربم بهنته مرسی آرامی گفت و از من دور شد. اما نمیدانم چرا بیاختیار نگاهم او رادنبال کزد . چند قدمآولرتر ابته . ان#رمتار بود . منتظر يك دوست . ی حن و او چندبار ۷ یکدیکر اقي. کرد و هر ینار و و ی آدجر ام حورهیکن روی لش نتش
7ج صفحه ۲۰ -_ شماره ۱۷۸ ستاره سینما
نک در همان تگاه ول با و ایا
شدهام و او رامیشناسم . برای من کسالها
عتمر زوی مطالمعزنان سرف_کرده؛واضج نود که شکار خویی است اما آنقدر ژنزده شده بودم که دلم نميامد کهپروی ی کینگء
کنم و خته از دیارهای پنهتی که هم
شب داشتم میهواستم يكك امشب را لستراحت کم و زود بخانه روم .
اتظار او مثلاینکه زیاد بطول اتجاصد چون باز ایک ظرف من اتقو کم کنارماستاد و گفت : واقع نی ازهمحنان شا چتدر بدقولند
ی توانم حبران بدقولی دوست شمارا پکنم
خندید و گفت : متشکرم ...اماآخه...
گفتم : آخه نداره له خافرنی مرگ . مگر برای حندید . خندهایکه بوی رضایت کامل میداد و من خوشحال از اينکه بازهم پایستی امشب با يکي دیگر پاشم او را پرای شام
دعوت کرنم .
چند دقمئه بعد چاده پهلوی ر میرفتيم و باد عطر سکرآور تن اورا کی همراه باعطر ارام نینازپچی بود داشت سار
آتش میریخت ۰
تیساعت بمد در ( لوشاتو کار < نشستهبودیم و داشتيم ارام م گیاد کهنه ر ! بلاهتی هم مینوشمن 5
وقتی کونهایش رنگی ارغوان سته سرش را رزوی شانهم گذ
سم چهنر تو حو سر د رام ۷
پاهمیم آما هنوز نممدونی اسمم جی
لازم یست دام هن وتو مخاطر زیم
اراشبخشی که کناز هم خضواه ۹ بهکدیخر تزدیات شدهایم ما معهن! فک میکتم اسمت را بدانم پدئیست ۳ نت ی هو پر حالتش دیدم . کفت : بم ِ
جوایی س شاپد خوشتی امد و <
من ولو کرد.
آهنگ ملای تانگویا نور دلب
سخت مرا بهیجان !ورنه بود و آورا . چب لحطه بعد در حالیخه سرش روی شأنهام 9 ِ
کدارده بود و دستهای من ارام پشت
نوازش میناد در فمت ریت پستمی رفصیيديم و لحنههای شوق و شو
حودمان شعلهور مساحتمم
من رقص گفت من دوعاءاسه کوعزم چتاشندابو خالا در آپارتمان کوچ کهدارم تتهاهتم . اگر دوست داریميتواني بهانجا پرویم ۰
چه قبول میکردم چه نسبکردم چ بود که با دست خونم کنده بودم و بای در آن میافتادم
دق از رستوران پیرون امدیم بطر خیابانها بتادیم یت مرا کرفت وکنت سر وس درست دفت کردی بسّی اوقا 9 چقنر زود جوش میخوره و ادم
ل میکته سالهاست یکدیگر ر میاه ولیک بومهای لبانش را میستم گفتم: خیلی زیاد .
آپارتمان کوچك او مملو از زیبائی بود يك لطافت زنانه در هبهجا بچشم میضوره و بوی عطر دلتشینی فضا را پر کرده بود
دز اطاق پذیرائیشل نشتم و او برای عوض کردن لباسش رفت . میگاری روشن کردم و يك عموتی پدان زدم . یاد لحظات خوب گذشتهایکه با سودابهداشتم ایم دلب انگیز جلوه میکرد .
تمیدائم چتدر طول کنید اما وضی وحت بار ینشامبر حریری که زیبائیهای اتیام اورا سخت دلپذیر نثان میدادبازگشت سینهعایش از میان پیراهن بوشوح دیخه عیشد و موح دیوانه کنندم اندامش محرك ول .
انگار که يك کلوله آعس ورد اطاق شنه است مرهار رفت و يك براندی پرای خودش و یکی هم پرای من ریخت و امد کنارم نشت . پیراهنش از روی رانهایش کار رفته بود و سفیدی آن بیاختيار آنش شور و شهوت را در وجود [ آدم بیدارمیکرد