We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.
Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.
دونزو انایرانی
۴ خلاصهشمارههای قیل
سروس جوان خوش تیپ ایرانی: با زنی بنام سودابه آشنا میشود و بسه
ترد آنها روما نمیروم تازه ناشکری چم میکلین.
ایتک نزرشه بوداصل این آنجنان برق آما کارگی افتاد که یتوس ساکت ورام شن بشتر امن نمیتواستم او را ناراحت کنم. ناچار
آپارتمان آو میرود وب او همبنتر می کل
شود و صبح فردای آنروز سودابه اورا با عزت دوستش آشنا میکندوای نآتنائی منجر بهم بستر شبن هر سه باهمخودر سپروس از دمت این دو فرار میکنداما در يك تصادف سخت بشنت مجروح شم واورا 4 یمارستان میبرند.دربیمرستان با ژینوس سرپرستاز بیمارستان آشنا منود ودر آنجا زنی بنام نسرین باو شگوید. که با ماشین او تصادف کرده است. در این هنگام مامور داد گیتری ترد او میآید وباو میگوید که سودابه تنل رسیده است. سیزوس در باث کی دینوسز) از خود میراند وبا نسرین که هسر يك مرد تروتتنداست و هر زوز بدیدن او مآید بنای عشق بازی را میگذارد که نا تگهان دربازمند و ژنوس بنرون میآند ومیگوید. وقت ملاقات تمام شد.
بو با لته خالی از جایش برخانت و گفت:
ره
از این غروس پیبحلپنم آمد.بود با اراس تسار ای شلع تاز نس در را بت ورفت. سهای قدمهایپای وس را حی میگردم که بتفت من دار رونت مور نوت عنله برد این زن عنق مرا هم زده بود ومرا در شماری گذارد-بو تاراحششدیدی یه کردة بونم موجوان شتسود
واره شبید ک ماس نی شاان یا ان را تخجله عانه خود قرار قادداید دا بدا هیج رل 9 كِ
هل هیا در آمان ناغم ب متس ما این همه خودخواهی
متشکرم که آمدید .اما منتتها ی برای کفتن یمن داشته باشند. شما کذ اند سول موه عو جتت ر از اطاق من بیزون میروید نمیتوانم آرزوئی برای دیدنتان داشته باشم. همست من نقشتا وه
بدشیزوین تو درست متل با دون ژوان رفتار میکنی . این چند رو ز که اینجا خواییدهای هبهاش حرف تو در مورد زن است. همهاش تودر ماجرا هائی شر کت داشهای که نام يك ززن بییان آمده است. برایمن خیلیتمجب آور است که میبنم ۷ این حدمردی خود را( لد ول کر ات
مک سس انیس ردان بنکه زنان ام زندکی مرا تشکسیل میدهند. زندگی بدون وجود زن برای من لطف و عفهوم خودراازدست میهد ببنوآین اکن دوست نداوی نا من حرف بزنی از تو خواهش میکنم. کر مرا مدوه تون کی
ینوس بلند شد پرود. شل آینکه بر ته دلشی قنه آب کرده باشند.
در حالیکه از در خارجمیشدگفت: پیستامت شرگن دک اوه یعنی چند تا دکتر میآیند. گویا فردا ترا قرار است پاطاق عمل برش و چشمت زا عمل کند.
متشکرم که این بخبز زا یمن
دادی امیدوارم اگر خوب شدم وچثم. شد تو اولین نفری بای که
وقتی ژینوس از اطاقبر ونرفت بفکر خودم افتادم. چتد روز بود کد چنمهايم جانی وا میدید . هرچند سم را از دس بیرون کشیده بودند اما توان اينکه از بجايم عکان بخورم. تداشت . تاریکی لتق خمام وجوحمر! گرفته بود. له میهواست برای یکبار چرکه شنم دنیا را بیم. اقا طبیت را وعلاوه بر همه ایها ایند زن دا , سرین را که ایاك رام شده و تسافل از من ی رز
7 صفحه ۱۷ شماره ۱۸۱ ب ستاره نیتم
انقاده بودم و تیتومن: زا که حالا به تبریج داخت برای من يك معناي لاینحل میند, بارها در خیالم ایند راد آغوش گرفته بودم وبا آنها به عفق بازی پرداخته بودم. بازها خودم رادر کنار این دو احماس میکردم و فکر میکردم هر کدامآنها برای من چصورت فرفته آزیباشی شهداند
یدام خواب بودم با بدار که سدای آشتای ژینوس باردیگر بگوشم خورد و سپس سداهای پای دیگری.
بله آقاي دکتر . ایشان هس
فقط از راه صدای پا مپتوانستم نیس پدهي آنها کجا قرار دازند سرم را آهسته بطرف جائیکه صدایپا میآمد پرکرداننم +
ینوس گفت :در فست اورژانس گزارش دادهاند. که پل چشم:سدمه 9 دیده است و شدت شربه بحهی بودم. که احتمال کوری وجود دارد. البته فقط چشم راست است و چثمچپ ستمای ندید است.
خود را اگهان تهی شده وخالی احماس کردم . داشتم از حالميرفتم. مگر ممکن است که يف چتم نخودم را 3 ك مکی رت
راقیول کنم. نا
این فقط یه احتال است. تیروی جوانی شم بشما خیلی کمک کرده است و احتنالخطز قکر امیکن وجود دفته باند. پس خردا ار نی نع خواحت برد ب دکتر تا چقدر میتوانمامینوار
پاش .
آن دیگر یاعدا است.
تتجب کردم که دکترها هم وة از همه جا مایوس میشوند باه خن میافشد ومن چه بیدین بو کهانگار ته انگان آن بلا خناش هم وجود دار که پاستی دست بدامان او شده
وقتی کت ها اطاق زا ترلد کرنن بخویم آمدم . براي يك لحظهبدنیای, کارت خودم باز نم : بدینیکا نودم_ کسی را پدان رام نبود. آهته آهته داشتع میگریسم و زیر لب زمزملب میکردم.
خدایا بنده گناهکارتوید کات
آمنم است: او را از درگاهت مران شام با نی بر گردان ساره
و عهد میبندم که ازاین پی مست از خطا تکنم. حدای خوب ومهربان سلامتیم را بمن با گردان
ضذای ژینوس بود که این کلبه را برلب آورد
مگر تلو اینجالی .
مدتیه که دارم بحرفهای تو کوش مپدعم. دلم برایت میسوزد. تو تسادف خطرنا کی کردهای . من از دکتر خوانتهام در اطاق عمل بالایسر قو پاشم
ینوس راست بگو من کوز خواعم
سب دا نکند تازه من يك عم سحبت پیدا کردهام
شوخی نکن . حفیقت رابین
حقیقت پس فردامطومخواهد. شد . در شمن دکتر گفت حرگونه کار و فعالیتی برایتوستوعاست. بنابراین از امشب يك تا جلوی در اطاقت خواهیم زد .
ت متاشفم :يلك روز هم کهشده. فکر کن اصلا زنی توی دنا وجود. نبارد
مکر میشوه . ژیشوس من با سدای زن زندهام با لطف زنب با پوسه زن ویاتن زن
خدای من . چتدر تو حریض و آتثی هستی. متاسفم برای بلامتیت ضرر دارد
ژ پنوس از اطاق بیرون رفت ۰ تتهائی داشت مرا میکشت نه کاری میتوانستم يکنم نه راه میتوانستم بروم . نه جاقی را میتوانستم ببینم
از ساعت خبر با
قدیمی و کوچکمان ور وس