Cinema Star (May 1977)

Record Details:

Something wrong or inaccurate about this page? Let us Know!

Thanks for helping us continually improve the quality of the Lantern search engine for all of our users! We have millions of scanned pages, so user reports are incredibly helpful for us to identify places where we can improve and update the metadata.

Please describe the issue below, and click "Submit" to send your comments to our team! If you'd prefer, you can also send us an email to mhdl@commarts.wisc.edu with your comments.




We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.

Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.

۰ باری » فاش کنو که 0 وائی») این‌سوخته‌ی جنوبی . در شتمار آن اندلد سینما کران فدیسیست که حرمت و ارزش. دست آوردهایش در وانفا ‏ ستایشی اد را چوانست تا وقتبکه به گفتن سب تگشاید . وآنگاه که گنود .پس پشت جسوای‌اش_ » دانانی و هوشیاری‌ی بخنه آدمی را می‌بینی کادر کوره‌ی تجربه‌ها» تفته شده. نشستیم. و دزباره‌ی سینما گفنیم‌و درباره‌ی خبلی چبژها گفتیسم بح فهایمان درهم کلاف شد و از گفتن که ابستادیم آرزو کرجم » 7 تا اعتبسار والالی ی ارف آید .تا «تو» کهتماشا گر در حسرت‌ماندمی سینمای متفکری » ! چنیسن مننظر لحظه‌های نمانی : . شاید فیلمی همچون « اراس در حطور دیراد ساخته شود. شاید واثی را که می‌بینم . بته حرثهایش که گوش مسپارم » صدای سینمای خوب ؛ آواز سر میدارد . صدای ای «رهائی». و سرت را می‌بينم ماهی رابدریا وامیگذارد وفا که‌تماشا گریم‌بدر یا و آب پیوند میخوريم . دای سینمای خوب » چه دیر به دسر بات سر میدهد . تتواتی هاعج هستند تا هر لحظه‌ی این سینما , از طنین خوش این صای بالد سرشارشود ٩‏ جوان‌فیلمساز جنوبی» داغ زخم «من» تماشاگر راتازه میکند.وبگذار تا زخورابفرآموشی نبپارم . اگر پای حرفهای نشستن این آگاهی را در من‌عمیقتر باشدت که کردت ووانت ابن سینما تاچه‌اندازه به, بسودن تثوائی ودیگرانی چون او»محتاج است تاخودرادر نقطه ی آبر وی نظاره کند» پس اجرخوبش را از ساعتهای متمادی که باهمم نشستیم‌و حرف زدیم ۰ گرفتام ۰ گرافه سس 1 بم حرف زدن بااین عزیزان » شوقی دارد از طرفی. و دلتنگی‌لی از طرف دیگر ۰ شوقم بخاطر حضورشان در سپنماست . بو دلتنگیم ازین خاطر که اندگاند: و تا کی‌باید با کمیابیی خوشفکرها ساخت ! کاش, فقوائی‌های دیگری از گرد زاه می‌رنسیدند تا مسیسر آمدنشان را آذین‌ببنديم و گلباران باکو له‌بار صداقت. از دیاز حنوب ... : احمد کر یمی دربحثی با : احید کریهی -نو از قصه نویسی به فیلمسازی کوچ کردی . نوشتن » بویژه قصه نویسی میتواند دستمای‌ی گرانبهانی برا یساختن فیلم باشد . اٍ ن‌جن به کنار. نکته اینجاست که «توه‌ی قصه نویس برای عینیت بخشیدن به ذهنیات خود محتاج ابزار بیان ارزانی : قلمي ه ریالی و کاغنی چند رپالی . پعنی مصالحی ارزان و دم چنك در هر قرصت ء وقتی غلیانی ذهنی ترا بسه نوشتن تشویق میکند » به آسانی میتوانی قلم در ک فکیری و کاغذ پیش رو و از دلمشغولیهای ذهن » آنوده شوی . تازه » آنگاه که مینویسی تنها با خویشتن طرفی. و مجازی که غریب ترین وسوبه های ذهن ات را » پیاده کنی . اما فیلساختن » چون به مصالح گرانی نیازدارد وبرپایههایاقتصاد استوار است ء ملاحظات تجاری می‌طید. . س؛ « توه‌ی فیلساز » آسوده نیستی تابا خود و با ونوسه‌های فکری خود آزاد باشی » چه ضرورتی دست ذاد تا از قصاب نویسی به فیلسازی رو کنی ؟ در بمالیکه میدانستی سینما» چنین در گیریهائی را پیش می‌آورد و آزادی عمل را از تو ساب [] ناصر تقوائی بت فکر نمیکنم آسان باشد که من پا هر کس دبیگری » بکوید ر چرا برای‌بیان عقایذش این‌را مرا برگزینه پا راه دیگری را رفته . آنچه مسلم است » عوامل محرکه‌ای در وجود آتم عست که او را ب‌حرکت‌وامیدارد . باهد که زندگی "ما باز دهی داشته باشد . این بازده ,در برب خورد بادیگران است که پیش می‌آید . هن صدائی » مالعی می‌طلید تا با آن بر خورد کنیی . کاش .:: " کند و منمکس شود . این ازا خود خواهی ما نیس ت که دوست دارهم در ازای کاری که صفحه ۸ -.__ شماره ۱۸۵ ستاره سینما اصر تقوالی عرضه ميکنيم مخاطب! های پیشتری داشته باشیم . با نظریات وسیعتری مقابل شویم.. فکر میکنم این حقانیت است تا خود حواهی. من در دوره‌ی ان » ادبیات را دوست ميداشتم . میخواستم ذهنیات خودم را پیاد» کنم . و کرته‌ای از مسیر حرکت خود باقي بگذارم . آدم نمیتواند» توی کهکنان »وی زندگی توی تطور وتحول‌دنیا گم‌شود.شاید. این يك خود خواهی ذاتی اسث که هر آدمی میخواهد از خود نثانه‌ای بگذارد . درمواره استثنائی‌تر » د رجوامی بخصوصی هنزمندخود را موظف میداند که د رساختن جامعد نقش داشته باشد . ها نقطه‌ها و پلهائی هستیم که گذشته و آینده را بهم پیوند میدهیم . آن چیزی را که از گذشته گرفته‌ايم ۰ به آینده تحویل میدهیم و از آنجا که منم درین شرایط حل شده‌ام » خواستم که بطربقی ذهنياتم را در معرض داوری بگذارم . شاید مصاحبی حمدل‌پیدا کنم که دز تفکرات: من سهیم شود . چنین شد که قصه نوشتن‌را برگزیدم , ادبیات » فراهم ترین هنرها بود. بگفته‌ی تو » قلمی بود و کاغذی . بویژه آنکه ادبیات د رآنزمان کاربرد اجتماعی‌ی وسیئی داث ت. تمام جوانهائی که میخواستند به گونه‌ای در هنر تجربه گرباشند , از ادبیات آغاز میکردنند . شاید » ما ملتی بودیم که از راء ادبیات خیلن راحتر تبادل فکری میکردیم . قصه‌های من, بیشتر بازتاب جامعه‌ای بود کهدرآن»روزگار میگذراندم و تجربههای شهودی داشتم . زندگی کارگرها بود در اسکله‌ی جنوب . محلی که خود درآن کار کرده‌بودم. زندگی در شهری کار گری همچون آبادان , تجربیانی بمن آموخت که به تمامی دز قصه هایسم متعکس بود . نوشته‌های من زندگی کارگری عواملی را بکا رگیزی تا چتم انداز آینده‌ام سینما بود وهموارنمو: 0) را مطرح مینمود. و اين در ادییات‌ما / کمتر ‏ سایقه داشت . زنده یاد «جلال آل احمد» همین ویژهکی قمه‌ها یس! می‌پسندید . قصه‌نویسی‌ی م ن. توفیقی نسی داشت . عنرها با همدپکر توفیری ندارند اما » اگر از من پرسیده شود که کدامیسكک ۳ ابزار بیا ن‌فرهنکی را ترجیح میدهی . بی شك ادیبات را برخواهم گید . .پیات" کوباتر است » چون ازفکرتامرحلهی‌انتقال ‏ آن افتی کم پیش می‌آد و 1 وقتی ذهنیا ت‌خودت را توشته. پسه ‏ صورت تصویر د رآید و در این عبور از | کانالهاست که فکر نضتین تور , افت میکند. | اغب » می‌بينيم که فیلسازان میکویند آنچه کة من ساخته‌ام همانی نیست که آدر ذهنم بود . و درست میگوبند . در برخورد با , با عوامل نا همفکر دییگرست که مقداری ۱ از توانائیی فیلساز بزای پیاده یرت ذهنیا نش چه من ادبیا ترا آبرای توجیه افکار و عتایدم انتخاب کرده بودم اما | ژهمان هنگام ‏ به سینما می‌انديشیدم و اپنکه روزی فیلم . . بسازم . ادبیا ت» راهی بود که هیتواست مرا در جریان روشنفکری زمانه‌ام قسرار ۱ نهد آينآدوره ادیی برد که ۱۱۱۱ 0 که اکنون هستم » موثر . شناخت شوبی از جامه برآیم‌فراهم و رات هد که نا های کارگری کار کم . و تجربه پیاموژم آنهمه سفر و کار برخود » بهمین خاطر بود. در آنزمان , امکانات تجربه گری در هنر از هر لحاظ به اندازه‌ی امروز بوک آما جوانها: و تش از دست میرود . کر آلزهان » اگر . دن محیسظ