Cinema Star (June 1978)

Record Details:

Something wrong or inaccurate about this page? Let us Know!

Thanks for helping us continually improve the quality of the Lantern search engine for all of our users! We have millions of scanned pages, so user reports are incredibly helpful for us to identify places where we can improve and update the metadata.

Please describe the issue below, and click "Submit" to send your comments to our team! If you'd prefer, you can also send us an email to mhdl@commarts.wisc.edu with your comments.




We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.

Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.

قرار بود : یکشب ساعت ۱۱ » راجبا خانم شین در یکی از اطاق‌های پاركهتل خلوت کرد بعد از مدفی که هردو کاملا مت شدند راج زنك زده به پیشخدمت پارله هتل دستور داد يك بطر شامپانی بیاورد . در فاصله خروج پیشخدمت از اطاق و بازگشت مجدد آو ؛ برحسب تصادف یکی از عکاسها بنام آقای افشار پور دستگیره در را پیچانده وارد شد . راج و خانم بقدری مست واز خود بیخود بودند که ابداً متوجه ورود تازه واردی نشدند . آقای افشار هم بمحش آکه چشش این صحنه افتادزرنگ ی کرده فورا دو تا عکس برداشت . يك هفته بعد ‏ بوسایلی بکی از این عکس ها بدست هن افتاد ۰ عکس‌بسیار زننده‌لی بود . خانم شین در حالیکه فقط يك پیراهن رکابی زنانه بتن داشت کنار راج دبده میشد . متاسانه نمسشود جزثیات آن عکس را عریف کنم » چه لباسی تن راج بود ۰ البته این عکس بهیچ صورتی قابل چاپ نود وسن از نظر مطبوعاتی هیچگوله استفاده‌ی‌نمیتوانستم از آن‌بکنم, مع‌الوصف بهلوی خودم نگاهش داشتم . چند روز بعد در دفتر مجله‌مان‌نشسته بودم. تلفن زفك زد گوشی را برداشتم» دیدم خانم شین سلام کرد وخود را ععرفی‌نمود. پس از قدری تعارف واز اینطرف و آن طرف صحبت کردن گفت : دیروز یکی از دوستان مسن اطلاع داد 45 آن عکس هن بهلوی‌شماست. من تجاهل کرده » گفتم : کدام عهس را میگوئید ٩‏ ب عکسی که از هن وراج در پارك هتل برداشته‌اند . آه ... بله فهمیدم » ولی اول باید ۱ من در اینجا بخصوص از عهین بزدگی اسم می‌برم که اگر کسی تصسور ۰ این مطلب و سابر مطالب ی کامینو سم و جعلی با يك کلاغ و چهل کلاع » هستقیما بایشان وافراد دیگری که رده میشود ء مراجمه نماید .بخائم گختم : خوب حالا می‌فرمائید چی 1 ستهای مرا پسته که اینکار را نکنم ؟ نه ۰ نستهایتان هم باز است ولی : بکنم . آیا * قاسم حیلی یا شلوار خیس در حالیکه به باز و یراج کاپو زر جسبیده بوده فر باد زد آهای فتو! فن آین عکس را حاضرم ۲۰نومان از شما خربداری کنم. سب خیلی نچه هستید . کار دیگری تداشتید ؟ خالم شین تصور کرد هیخواهم گوشی را زمین نگذلرم بعجله گفت : سب چرا ... صبر کنید ... خوب‌پنجاه تومان . چز این موضوع » هر حرفدیگری دارید بزفید . خلاصه‌اش اینکه حاضرم نطسور محرمانه ۵۰۰ تومان بشما بنهم و عکسم را بگیرم . مطمئن شماست زیر ا اگر نشروشید و چاب کنید باشید اینکار صصر فه شکایت خواهم کرد و چون فیلمش را خریداری کرده‌ام ادعا مي‌کنم که با مونتاژ این صمحنه را ساخته‌ابد ... برای خودتان دردسر درست نکنید بانصد تومان در قبال يك عکس که مفت‌بدست‌آوردهاید پول فوق‌العاده‌ثی است بعلاوه این‌خوضوع باعث میشود که ما باهم دوست شویم. من دیدم حرف خانم شین حسابی است ۰ موضوع انتشار عکس بطور قطع در ذهنم منتفی شد مع‌الوصف گفتم : باید راجع باين هوضوع بیشتر صحب تکنیم.اگر کاری ندارید » همین‌الان بدفتر مجله نبائید . خانم شین موافقت کردو مکالمه‌تلفنی # این خاطر ات داغ و حنحال بر انگیز » توحه همه محافل هنر ی زا حلب نموده‌است ! ماقطع شد آعا تا بوقعی کداو برسده تلفنا با مد" مجله تعاس گرفنه جربان راتصلا شرح دادم و کسپ تکلیف نمودم. او گفت اینکار غلط است ما بهیچ عنوانی نبایدباث خاهی پول بگیریم زیرا اینظرف و آطظرف گفته میشود و آبروی مجله میرود . در عین حال سفارش کرد عکس را هم در مجله چاپ نکنم واصولا این جریان را بعنوان بك آتو بدون آتعه فعلا استفاده‌ئی شود بنحوی حعظ نمایم . وقتی خادم شین آهد گفتم: کار ما خرید و فروش نیست شما آن پانصد تومان را بعصرف خودتان‌برسانید و آزجانب منهم مطمثن باشید که آن عکس رابدون آنکه بکسی نشان دهم بایگانی می کنم. بدیهی است اصرار خانم شین بلااثر ماند و او قرار شد در بك جله دیگر این مسئله را حل کنیم . چون کوشش داریم باین بحت هرچه شود از دکر جزئیات ابن داستان صرف نظر مصی‌کنم تنها خوانندگان عزیز باید بدانند که آنعکی بچاپ فرسید ء آنتشار نیافت و بعدا خیال خانم شین از آنن بحانر کاسلا آسوده گشت. اما جریانات مربوط بایر افرادیکه باید در اننجا از آنها اسیم برده شود ... حق‌انن بود که قسمت اعظم آین بحث ببانو مهین معاون‌زاده وداستان مبهمانی آنشان ازراج کابور وهم چنین جربانات مربوط به جینا لولوی وطنی اختصاص باید .. (توضیح ابشکه «جینالولوی‌وطنی» هنر پیشه‌ای نود نام «شهره» کر فیلم «یوسف و زلیخا» محصول پارس فیلم به کا رگردانی سيامك باسمی (۱۳۳۵) درل زلیخا را بازی کرده بو وصرمصین مهدوی هم در آن فیلم‌رل بوسف‌رآداشتب البته با دختر خانمی که هم کنون باهمین نام در رادیو وتلویزیون به اصطلاح آواز !تاه تشه د. زودثر خانمه داده میخوباند » شهره آن زمان خود را به «جینالولو بریجیدا» تباهت مبداد و هطوعات هم از او به عنوان جینای وطنی نام‌میبردند). .. قیه ماجراهای پارك هتل کادیلالد زرد رنك کروکی 4 به شب متوالی ساعت جرج صبح بسراغ راج کابور می‌اهد ودختر خانمی که راننده آن‌بود, میهمانی بارس فملم و رقص مهوش کچه, هجوم دختران باحیا وتررببت‌شده مابداخل اتومبیل راج وسرودست شکستن برای دیدن آو » ماجرای جلوی سینمای ایران از برادرش خورد و دخالت راج دراین عاجرا سب هدایائی که از طرف برخی از هنرمندان ما تقدیم او شد وبالاخره‌نزاعی که هنگام خروج راج نزديك بسود در فرودگاه درگیرن و حتی بهکكك خوردن هنرپیشه محبوپ هندی نیز منجر شود ... بقیه در صنحب۸؟