Cinema Star (June 1978)

Record Details:

Something wrong or inaccurate about this page? Let us Know!

Thanks for helping us continually improve the quality of the Lantern search engine for all of our users! We have millions of scanned pages, so user reports are incredibly helpful for us to identify places where we can improve and update the metadata.

Please describe the issue below, and click "Submit" to send your comments to our team! If you'd prefer, you can also send us an email to mhdl@commarts.wisc.edu with your comments.




We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.

Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.

غارتگران -بقیه هی فوق‌آلماد‌ای بر آمر کاراکتر پرداری پود» که در من مطتی پوین تخصینها برای تماثاکز + نوع‌رابطه ها نپز در هسیر تأستان فیلم پاید در ساختمان دراماتيك ماجراها , مطق و قالب قابل پذیرش خود را حفسظ تماید . 7 و ... شما با اين مشکل چگوه مواجه تددد 1 هید کاراکترها در حالیکه هر کدام از ایشاد در پیترد متطتی داستان فیلم + تقش عیر ‏ قایل کنمانی‌دارند : متکل ار هم گی‌خنگی در معطق دراماتيك اتر موجود هی‌آبد . در این مورد از چه ترفدهالی بهره گرفتد ؟ 0 ۱ ۸ متوبلانی : ترفن 14 البته به آن منهوم کلی, کلنه» ترفدی بر کار نبوه . متها ۰ پا توجه به مشکلات کال این طریق ممکن پود بوجود بیاید ؛ من سمی‌کزدم بهر يك از کاراکتر های داستان را در میر معینی به انجام برسانم ۰ پنی در عین جریان عادی داستانا گوشه جشمی هم به شحصیتها داختهام ۰ پدون آنکه مرای ای کاراکتر پردازی مجبور به قطع تلل مطقی‌دامتان بنرم . روی همین اسل حتی مجیور شنم که تغییرانی کلی در نوعیت کاراکتر بوجود بیاورم . مثلا «عمرخانب حلال» که یکی از قطبهای عنفی نانتان است در اول کار تحمیتی غیر قابل قبول و حتی 8 حدودی متحك در حالیکه این کاراکتر یکی از مهمترین قطب های مثنی داستان است . اين تصور برایم پیش آصد که اکر قرار مر این باشد که یکی ازیااهمیت‌تریی آنمهای ره وزارت‌نیر و شرکت‌سیامی برقمنعطقهای تهر اد آگهی استخدام شرکت برق منطقه‌ای تهران بمنظورتکمیل کادر فنی خود در شهرستانهای تابعه نباز به چند آشر مهندس برق دارد . متقاضان‌میتو انندجه تکسب اطلاعات بیشتر وتکمیل فرم در خواست شغل بامور کا رکنان شر کت واقع در خیابان تخت‌طاووس چهار راه فرح‌شماره مه مر اجعه نموده و یا فرم زیر را تکمیل و به نشانیم نکور ارسال دارنذ . 1 ام و نام خانوادگی : که تحصلی : رصع حدمت وظیفه : ۰ ۰ ۱ تا او ی یب ۱۳ بان ۰ شغسپتی ایتچنین نوخالی و غیر مطقی داش پاشد » این قالپ تصنمی و بدون منطق ۰ تاثیر مستقیم و ناگزیری بر کیفیت کارآکترهای عثبت دامتان خوامز باخت . یینی وقتی يك قطب منفی پا اهمیت در بسك اسان سیتماثی ۰ ارزفهای دراماتيك لازم را نناتی پاشد ۰ کیفیت غیر قاپل و بدون مطق ای کاراکنسم ارزشهای احتمالی آدههای مثمت داستان دا حم بچاز ترلزل آمیکند . البنه اين تتها اشاره به یکی ازموارر بود ؛ بر حالیکه همانطور که کف‌نوعیت کار کتربیاری از آنمهای داستان یلم دجار تفییراتی گردبد که تمور میکنم این تفییر و حول , دوام و بعد قابل فولتری در نوع ارتاط شخصیتهای داستان بوجود آورد ادامه دارد تقبه خاطر ات عب» وهه چیزهانی است که بصی از مجلات در آن موفع وبا بعد! احتصار با تقصیل هتشر کرده‌اند ودر ابجا ابر بیش اژاین به آنها اثاره ود. اما قبل از آنعه ججال راج کاپور را خاتسه نهیم ۰ بقل پك داستان خوشبره کههبان روزها اتفاق افتاد می‌پردازيم , یکروز عزبانان راج کابور او را بشما دیانا آورنند تا چند فطلمه از فیلم های فارسی زا تماتا کند . الطع یل هنرمندان یز 4 آنجا سرازیر خده‌بودنداز چینالولوی وطی وین ععاون, اد, گرقه تا ثاپوری وابرن و آقای قاس جبلی(اس ایثان را باين جهت آوردم که این ملجر! مروط به آقاست ). حال در سالن اتطار چه وفابهی اتفاق افناد ووقتی راج وارد ند چگونه حاضران پنورش ریختند وساماش آویران . شدند » چگونه خانم تامارا رفاصه معروف کافههای تهران داد می‌زد : «می راجکهور جونم را ستم» و بچه ترتیب جدد تا خاله دبگر نزديك بود میان آن جار و جنجال . زیر دست ویاروند ... بهتر است ناگفته گذاعته شود . عد از اختتام این سحنه‌های ثاراحت کشده . الاخره راح را وارنمالن . کردند . وقتی فیلم تمام شد وراح باهمات هیاهو و چنجال از سیتما خارح گردید. آقای چبلی که از چند دقیقه بیش‌ببرون آمده نود کنار جوی آب انتنقار راح را مکشد , تکمرته بساهده او از جاپرند ‏ و فرباد زد «آهای فتو ۰ آهای فوه اما . ننهیدم جلور خد که فلا بایش لیز . خورد و توي حوی آب افاد و فشت اعخظم خلوارش شحو خنده‌آوری خیس شد, ولی خنده آورتر این نو دکفورا از جوی آب رون آعده بابك برش تارژافی خودش را به راح رساند واگهات شدت بازوی او را چبید ودر نعام این احوال حتی برای يك له هم فرباد +آهای فتو , آهای فتوء‌ی او قطع‌نشد! قالفه حلی با آن خلوار خیس و ۷ آنهعه سماحت بقدری خنده‌آور بودکهراح / هم بخنده افتاد ولی بالاخره «فتو»آرزوگ .. .زج زا 4 ام رد . 2 ا ‏ ار ‏ دص و ادامه دارد. ۱