We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.
Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.
</<صه کامل داستان
نت تِ ك منت ی 1 ع ب ِبت یر توس و ان فد ا 1 ار 5 ح ۳ نقز سل ات اة ۲ ۱ ۲ اعطا 01 علیع ات ط ۳ لپ ات ۳ ۳۳ ِ | ۰ سو: لد ت ب ۲ ِ ای هر ۱ تس ال لنقا. فقی لیات تک یا . آن ۳ تقا انیت 5 یلق ای انب لا تس ۳ تس ۲ 1 ۳ مت سل 8 از لب 8 ق ۱ قکت: سنا یات ۳ ای نی لب آیب ف 9 ۱ ۱ ۳ ِ تن "۳ پِ عید ان بد شعق تسطن,. یا با ۳ ك -_ ری آً 1 1 ۱ یی ات الم ات ل2ال و . تج
ك كَ # ۳ "۳ قا عختی| و کر ۲ 1 یی یا ال ت 1 ی دِ وس ۳ سس و ان ماأفد از ی یک ات۳ زو ۳ ظ سبتا ت 8 تالایس ۳ 2 ات برع ان رقف ۲ ار # ی تا و بداقت. ح اش . اند 1۱ اه تقسلی! اعص ك ۳
سم و لد لت
که مود :در گذشته چه ۳ آورنه استنا نستهای ی او مد هافر بتک مناد) پدرج بز عاحر ای [ اسین, لقن و قح د گنه با اعلا
۴ ره
3 . عهات قر اس اس سا ۲
اس سا
بلرع هر | تیا لاقت
پدر وع تلم اتف طزوص: ۶ و ای هن نر اطاق را
ن سیم ار سلیا آمی
ک دم . الا که شر آن تع تاث! و ر ر اوزطاک ۲ # در که : 1
سبط اتطر حققا بت ی و بت . بشت: سس 2 اس ستات. قا آن گي کر لس و دم. شعٍ ز مج -اعتی از حصور من در اطاق لطذخته
لو 3 ۳ ۲ جد تع ز ار خو رد ص۳۳
با جالقشان عء. و له ليچ را هر
1
یا بای تن
۴ دنه 1 سای قوکی د اند 5 استه و اي جد. اه
اگشونم و گفتم
۹
۲ ۹ تا ار ای ۳
و عایت
سب احجهلزت مبدهید لو نایم 1 ز جلوی در کار درفنم و نتم ت حو اه ار قاری ۱ گنت گنز بکواهید. اینناور عسائی لاشبد بن اصالا جر اث کم تا ما حرقل از بیع » آعنم تا تال آن ماحر الی ته مر گلشته دسن من وس اتیاق افتاث از تال معلرت بخ اهمم .
قاتا شلي :
شهسکتم رونت لگ
[ ۲ حشحه ۲۳ ب
استه از م عر | لخشید ۰ ظر انسانی مه الد در زند لش عطا کار ناشد . حلس رشم که اثر فالاطات او زا بر کر ده ثا با هن صحست ند عسد الست که انم قگب!" ن. از طعانالندادرمدثت لود ۳ عر | لیر .مر خود در آوردتالاننطرق عام تر وت بدری مرا در اختبار بگیرد. درحالکه تلفر سراس احوشم را بر کر ده نود گفتم : _ "گر حرهیاتان تمام خد» خواهش مکنم مرا نها لگذار ند . س شا خبلیي تعسالی هستا. . تاو ز
کنید که ای هبح عخلوری لدارم تما و جدانيم, نار احت است . از روزی که
حسسکنم . غی ناعت جدالی و و حسرو خنم : لحطله ای در طول این عدت دلیال لرحت سودم تا نوی لب استتی نم .
ثر حالنکا. از عصسالیت قیار زیلم لا صدالن عسة اف داد گفتم :
اسب تام لدبتبیا ب لاساهانی
عای زندگی عر فقطا تو هستی . الا آعدی 4 معذرت نخو اهی. ور الر وروت وگرنه جیغ هیکشم ۰
این حرف را که زدم او حا خورد و ثلافاسله از اطاق آنقدر تعسانی نودم که اگر جد دقیقه دا.گر هراحجم میتد نایشت توی میس گویدم ۰ وقتی او رقت لقس راجسی کشینم . رقم سر گلحه لبلسم . دالب خدیساه ها چسر را از قیل ار ان قر آب کر دس لبود . لحفلهای تعسق کر شم . اسلا حوصله لباس عوض کردت ندافتم : سر
خو اب ِ آساش زل ات طر >
عارح شاب .
۹ سای "لب
شماره ۳۵۷ ستازه سیئما
قفه کالهانم دفتم و از لای یکی ۱
کالها عکی بادرم را در آورنم و داد یلاع گر لسع د اف ع لا ان دا جس تم ۴ ۳ بر از التعاسشس داشت اسسن لاه اس ث
انگار که نگاه لی روح و بیح رکش ان
هیطد ت: "ری تو بااد خبای و اطضب خه ست باشی 1 عکسی ماتطرع را لق امه بر ابش گربه کردم و چس آنرا تولازه اي کاب انم .
روز نهد تصميم گرفتم که استه آقا یادپ ز الم تلفین لز لیم و آو را اسیح
خاید او نها کسی نود که با گنشهی لور خاطره هن بل پیو لدصمیمیوتاعلفیداشت» رلتیم سر کوجه و ال تلنن عسوعی له او تلقن شم , سس تر ی گلوشی را بر داشت من سوت کر شم سر آقایادیب ز ات چند نار گفت. : ال » .لو وفتی دید مین حرف نعیزام گوشی را گذاشت نس سقیه مج و گر فته , در هوای بالیزی تروع بقدم زد کردم فرصتی بودم تا لحطاای در خوثم فروروم و فکر کنپر . همااعله ر له فلع ق نم ناگ سر حو ان از کنارم گذشت و حرفی ز بر وم زمر مه گرد . من لی اعتا و سدون ابسله انهمم چه گنتد ی بیخانه رفن . د اش ق!۱لطان دارثك تداراه سك سهمالی را هیلیند _ داب خدنحد هیر دارد لاو یات سل . نی هر ا دید افت: سب امشب #مهعال ثاریم ؛ نسخه اهد اس لماك کنی؟ برسیلم : کی عیاید ۲ داند خا. وه گنت : قراره دوست بدرت نار امشب اد . با باق لحنلهای حا خو ر سم , نود که رقشی بر اک وخانوادهام ال که در لر دیاف چالوس واقع ده ود اطر اق کردیم . اها حاح لاقر لد زرم بر دیاش لگ 3 ایا نایار قلعت آلسد. همین موخوخ لاعت خاث و تردید من شد , لبون اننسکساه اسد اثر فالاعلات کيك کنم باطاقم رف و حو الینم. خواب که #, بلعه دررو گار سیاءو تباهنددام سیر #سگر دم. لهتر ابن لحظلات ز ند کین هوق ی فک مسگرنم ۰ جوت در بیداری تام سای که ار اي ,۱ گر فنه ۳ مشل ک لد دندان یز کر ده لبم داد تا لوعی هرا : نالود ماز ند . اقعلا دابه خدبحه نود کد هنوز مثل يكگ مادد ار من پذبرالی هیکرد و عیدانستم که ار لالسلعلان از حور او
۳۹ ۳ تین
آقای
لین اسع اج تب
9
۳ طعان, با ی 3 او لب لاد ظمر اد کسر وٍ رقتمی : در وللای ۲ السقل!
و آند
ا اشپ وی
هیم دلخوني ندارك و دلش عحوآعدهر چه زودنر دایه خدیچه خرشاز سر او . کم شود . البته گاهی اوفات با خسودم ی اند بشما سر لی جهت اسقدر لست شسنیم : اها طر نار ساب در چشمیپای خالهام #مگربستم دچار خاث ربرا در نگاه او ی از تفرت و دو رولی میب۳۳ .۰ حاح نا شر شم اج ۱ بخاله آمد ؛ اشر فاللعلات خیلی بالا و خده از لبالش تور نستا من ابحال ار .ا تا این حد خوتصا سر تست 5 تا لو سا اترفالاطات دارد له حاجیت .ا لباق نفات ستا. و لبخند نرم و لطعی هم رویل اش عیلوث . از حسی, له در وجودم لیدار خده نود آتچان پریشان شام له عسجواسی گر ناد بقشيم و له بدرم نگوم هر تمیضو اهدخیات نکند. خیلی زود از این شکر بیروت آعدم و . لجو نم لعنت قل ستانم . زبرا این بسسات هت بود و هیچ بمید نود که او ۱۱ روی سنا «حدافت لبخندغات درهم ادغام آخر شب نود که از آفساک حاحباق خداحاصلی گرم و او هم ات حافنلی کرد و رقت ۰ از آن پسدنگر حاح لاظر را ندییم, هدتها گنت ت. تما که گاه حالدام له بای دیم افو ام از خاله خارح میسد» از آنجا که من فلا از او عتنفر و زار تونحم عیچوفت هیر اهیش نسکردم ۰ مجود بر خالهام با من فر بود. هن و ار عبجوفت لاهیم حرف فمبز یم ۰ چمد ار بدرم اعراز کرد که با او حر نز لبم و حتی تکار زیر ی یم گفت ب جنود خملی عابل ات با تو ازدواح کلم . هن بر و
ال اون یا
9
ن. 1 : ك .انا ابعتت ث
7 ی "اب سا کل«
اور ققحت لت 1 سا " ِ
شتا ی سالیع
۳.
بدرم براق دم و
-ر دلم شخ اعد این آخرسی باری ناثه که این حرف را از دض ات شما میشوم. بدرم 47 لمیداست دلوت من و محنود از چه سرچشمه هی گیرة در حال حاضر محبود 7 ارجا وب تجارتی منز سید لی . اگز او ناشد قن ب ۳ ۱ ودب و جلم پاگی است بدرم که آرزوی خوشخت شش
مر! داشت تصور ی کرد محبود له ی ند رو شرهیسن است . همین زر طلوری مهیا کر ده بود که قه 1 را بدست او سیرشه ود شین اسیر سز سدهایاشم فالسلطات نود و بش خود اندشدهء لود 4 زا ی ی حن شوظر میم و هچ . ر ینود ۸ ای دار دوجعر الفه ص ۰ این بو که نکر هیکرت دارد قدالاری هکند : اها ثم زر چهره غیر بان او چه سماي ار ترسنا کی نهفته است ۰ ۱ ۳۳ بیس از اینکه پدرم از متقاعد بر
كِ_
ف تااعید خد ذیگر در این عورد
ت ححح