We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.
Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.
محتی تگرث ۰ چد .ز اعد 4 خیلی ثلم تساك نون توباره عوس رنم که چهرد تعلسم ادنباتعان زر ۱ اسخیم. او از لعر رگاز کلعات نهر بان ر آر ا#بخش او ؛ آرام انگیر مه اپسن جهت تازعم باو تلعن زدم , الساز خودش آوشی را برداشت ۰ وقتی مرا داخت خبلی آهسته خر وع صحت کر د.. ار برابتان اهکان دارد و تا اجت. نستن بال شحو استم شها را اسیم. او ار بشهادم استقبال کرد و قسسم ار گذاشتيم که فردا لعد از غطلهر وقتی از مدرب لخانه بر مسگردد بکدیگر را در با فردوس : همانجا که درای فلختین بار ابکدیگر وعده ملاگات هادیم لمحت عروب روز اهد لاران تدیسیبار بد. بالیز به نعه دسیده نود و فرگها ۰ در حاشبه خیالان سر و دلیذبر و خاطر و انگزی ساخته ندید , #ن چترم ر ار داشتم و از خانه یرون زدم . آفهمینم. فاصله خانه نا لباق فرنوس را چگوسه عطلسی کرثم . وفنی به با ظردوس رسلم ؛دیدم بار لك کاعلا حلوت و ساکت است ۰ حنی تکنتر هم در آن باران لیاقان آلجادده نمشد . حوشحال بودم که تنها در آن بار ك هسنم ۰ دوی سزبها و وستگفرشهای بارك بر از ار گهای خز انزده نود وصداي ,بر اشباران 4 بر روی در گهای خناك مر بخ تموسیقی گوشنوازی را تجالم سر بخت . لحطاتی در بارك قدم زیم . چنم به در اع دوخته لودم که دید تعليم ادلیاتمان در حالسکه روزناهه روی حرش گرفنه تا از خبی شدث قر اسان ببائد دارد دا سرعت بطظرف با فردوسی منود . "۲ خوتحالی توش خوییم.سلام کرنم و چتر دا روی سرش گرفتم . دید و کف ت: لیر که رفتمهدرسه داز آنتمیآعد خاقلگیر خدم . خندیدم و گفتم : از این بار ان لاید لنت درف , حسلپی. قللت ات . ان اخا علسعت ات. او وهای روی بیشائیش را که آغشته ساب باران شده تودبا دسست عتب رد و تا ۶ خیلی شاعرانه صحبت میکنی 8 کف
دون خك شما هم جز این کر لم ی کنین, » درسته ۲ خندید : از آن خنده هاي علايم که ار شه جان اثر میگذاشت گنتم : میبخشی هز احمنان شدم آقا ۰ گقت. :
باز هم که بمن گفتی آفا» ۵رست است که سن من و نو اهیفاصله زبادی تاه ولی حالا ما با هیر شوست هستیم.
گفتم :
از این تعریفی که کردیدهتشگرم» اصنوارم این ناگرد کوچکتان لیاقت هسحیتی با شما را داخه باه ,
گقت : حتها داره ,
بعل سک را زر نهام_ز _نستش را روی ثالهام نهاد و
۰ آو از همه عا گر دانهنااحصاس شر ون و خابد هنن خاطظر است که از همه آنها بینتر زجر و معصبت کشیدی. اعولا آنعهای با احاس همینهازدیگ ان ععب ترند . چون لمیتوانند خونتان ِ خیلی از چیزهای رایج وفق بدهند و و هم یکی از هیین آنتها هستی..
ولی تو ایندودهاحا و عامطنه درد لسخورد ۰ هبه مردم عثل مائین خدن ۰ همه فک گرفتاربهای خودشون هن ولتی آدها نو کوچه و حیالون فقس بر سن ضرعت برق گ بات از کار هم رد مین ۰ حتنی آگر مریض هم گو شه خیانون افنائه بائه ثستی در اي گمتش راز نمیته .
آقای ادیپ زاده ۰ وفنی دید هن زیاد نو قکر هستم و دارم غصه میکوزرم
جب : از این حرفها گذشته :یو
گفتم : حيلي بد. .
تب تتققو رات چیه ؟
سب نها هستم . دارم از تسییانیی شبقل صی تم .
آقای اتب ز ادج نستم را ۳ و کشت
مبخو ای ترتم به جای دح ِ_ جر . اب لنج لسیاید . ی هردو راه افاديم و بيك کاله قنادی که نزدیکمان نود رفتیم , اافاصله دور آیده دادیم . فضای کافد قنادی گرم و ساکت نود . حرفمان را ادامه دادیم . گفتم :
وی خاله هیچکی حرف م ! نبیفینهه , من تنها هستم ..
در حشتت هیجکی زا هحرم اسر ار خود نمدائم .
آقاي ادیپ ز اد گفت :
سب اهرحال هن معتقلم تو سك توست که هسن و سا خوفت لاش احتاح داری .
گفتم .در لول دوسال گذشته من بانداژه بست سال بزر گر شدمام. .دلم سخواهد بکنلر عثل شما حرفهای نو گوش فده و نسكينم بده .
ادب رادم نگاهی در چشميايم کرد
س فیدانی چرا امروز خیلی دلم عسخواث لیشتر ترا لیم ۰
له ؟
برای اننکه هیخو اهر از تهر ان دروم ؟
ها ؟
گذ ت: سخواهم لا هسرم بر ای همیثه سعال لروم . کم التقالم را شم گرفتهام و ظرف هفته آبنده صرویم , دیگر از تهر ان شلوغ و بر سروصدا خته خدهام ۰ دلیم سخو اهد لك روستا روم و در آتجا به بچدها شرس لنهیم بشسرم هب با این موضوع مواففت کردم است .
گر یز اعستان سس ار ۳
ان حرف را 4 شنیدم. اخت در چشمالم دوید . بر ای ابنکد آخر بنبازمانده حاظر ات حولم سخو استدرود و کن نید | لستیم دیگر او را لخم ام دید . گفتم . سصدالسم من خبلی بدشانسم . تسم را دردسش گرفت ۰ گسرم پر ستعستا بة شنم د ۴ گقت سب هي ثرا تهتم از انکه آلم حو ای بل تور رف سا قبدارم ولی لاود کی له لنیتنسوانم. ایباسم. خیلی قیل از اینکه ترا بینم این تصصم را ۴ افته بو تم . لا ست اتاث دبد لالم را بااط گرشم و آفنم : ار هيگريم لخاعار بدلختی خوئم است ؛ ساستم که بگروزی باید اقیلخم را از شا هم سرم , شما دیگر زن داربد. : لچه قشكث دارید . من هز احم هستیم . لالاخم « سنهیم لاند دبال ژ ند گی خودم بروم آقای ادنب ز انه خیلی. ار احت شده توت و آخعار | یت که جهر داش اهر و ختد شلد و دید گانش لمحال شده است . سرش را یمین از شرلگ کر د و گفت: عیجوفقت فر اهوشت نعبکنيم. :ثالی مسخوا هر موقع تو دختر خضسوب وزیا را دیع ۰ سیب 4 خوشخت. و سالم هتی . و سمل نمام ثخترهای تهر خودت هستی. ؛ نو هو هم بالد و لا احساس و پر حصب و حوش نی . الشاالله هر و قت اسهم ال آعایم و خالس غیت ترا بیدا کردم ترا اهتر از آنچه کهاهروز هستی لیم » تابد هم من و نو دیگریکدیگر | یسم , تابدیگر وز ؛ در يكگ لهار یادر بك خران در حسابائهای خلوغ خیسر؛بس از بت ال . سی-ال با لفتر بایختسر هبدیگر دا پیضم و لی تفاوتبدوناپشعه چهره شکسهمان لاعت آثانی ما سود از کار بکدیگر: بگذر یم . ولیترحسر مان , يك خاطلره قشناث و فر افوش ندفی هست ۰ خاطرهای که تا گور هر؟ هیراهی عیکند: دختری لوده نوسش داشتم ؛ خوب لود . بهر بان لو و دیگر سح .۰ ۰ وفتی آقای اذپ زالسه داشت این فنشگی از هن تحلبل مبکرد اعك لمالم لمبداد زار زار میگر بستم . هبل اهی. برویم : هر عتهم ثر اب عتطظرم است , از چا بلد شدیم و از کافه قناذی
لیر وت آمديم باران هئور میبارید ۰ او عر) تا سر کوچه همراهی کرد » هوا تقریبا رو به
تاریکی نهاده نود . درحم کوچه اگهان خونم را در آغوخش انداختم و گم :
آقای ععلم بخو اهش ميکنم احاره ند بر ای وداع دستهابتان را یوسم .
4و که بغ کردم لود ۰ بیتافیام را بوسید. و گفت :
سنه :+ اتسار رونکی . تو اسقدر خوب ولزرك هت یکه نابد دست کسسی
زرم
خمرم : از هعلم خونمان. که زمانی پشت. تیمکت بدره لی درس ید ادحد احا اضر کر دم و بحانه رفتم .
اشر فاسلطان خاله نوف خدبچه هم برای زبارت رفته هد شامتدالعظيم ۰ توی خانه نها لوشم . آنچنان دك بودم که لصسم گر فن خود کشی کنم و خوئم را از گر ایس زندگی لعنتی رها کم ولی خبلی رود ار این فقگر بشیعان شدم . خود کی کار آدههای عاقل لیست. . من ور شیر در فایله و لدلشت شاه توئم که با توجکترین تاراحتی اف ام بخ کشی کنيم . هنوز حرف آفای آتیپ زاده توی گوشم نود که مسگنت توخماینا احساسی . و من لمیتابتخونم را ثر ممانل_ این احساس زنوت نان ای .
در دمس عوقع نود 7 حدایدر آهد. فگر کرحم دابه خذیحه آمنه ۰ صدا زنم:
. 2ا سا
خا هه
دلیم +یخه است سر در دامن دابنه مپر نان بگدازم .
ابا صدای عجنمود آهد که گنت :
تري خالوم من هتم ۰ محنود.
بر ای ينك لحفله ترسینم . از انن ترسیدم که شصجئلی ثرخانه تیست و بار دیگر من و او تنها هتم . مود وقصی نوج شد من نها هتم سر ام آعد . لبخند سر گباری دلب ذاشت . سعی کرد مرا رام خوشکند . دولاره رو اصجت کرد. بر ايم از عشق ولاز دلدادگی گشت. :
لاور کن شری هن نو علاقید هستم . قول میکنم که ذر گلشته خیلسی بتو بد. کردم و لاعت تمام بدیختی هاات خیم ولی ان باعت. نشده که از علالامی است لته کاسه له
منکه از آلای ادب زاده جد! نده اودم و غجم در تعام وحودم گستر ده خده نوث . لا قدرت تمام لا سین مود کوسنح و او زا لطرف نبوار ول دام :
از حون هن ای تیاو ای ؛ جر ۱ تست از رم ورمیدازی .
عجمد که الا اتظلار تداشت ۷ این عکس العیا بو اه شود : #وفانسم را چنك رد و سرم را بالاگرفت و گفت :
تو همبته مرا تحقیر کرتمای هسنه من و کوچك و ذلیل کردهای ۰ س از لو افتقام ه گیرم ۰
تو را روز ساء میثشاثم حالا هیدسی ۰
گفتم :
جر غلعلی دلت سطنو ان نکن»..
او سس هر ! سوئی هو داد ولد از خانه خارح شد .
آخر بنقسمت داستان تا بستانپرقی رادر هفته آ بندهمطالعه بفرمائید .